راه های افتخار، اولین فیلم بلند کوبریک و از مهمترین نشانه های علاقه او به پرداخت موضوعات جنجالی و جنبه های فروخورده انسانی است که این بار در میان سربازان و میدان جنگ خود را نشان میدهد. جنگی که هیچ گریزی از خشونت و شکست ندارد و بیهودگیش عاملی برای پیدایش تعارض های گوناگون و نقطه مورد نظر کارگردان است. تعارض میان سرباز و فرمانده یا در نگاهی کلی تر میان میدان کثیف نبرد و کاخ های تمیز فرماندهی.
کوبریک این بار از خلال جنگ جهانی اول که سرشار از کشتارهای بیهوده و نبردهای طولانی بود، داستانی تراژیک را براساس رمان هامفری کاب روایت میکند که به شکلی بی طرفانه سعی در نمایش معصومیت سربازان و بی حاصل بودن جنگ دارد. این، یکی از مهمترین و اولین آثار ضد جنگ تاریخ است که درکنار شاهکارهایی نظیر "راه پیمایی بزرگ" و "در جبهه غرب خبری نیست" خودنمایی میکند.
داستان فیلم بسیار ساده است، در زمستان 1916 ، ارتش آلمان درست بیرون از دروازه های پاریس و مقابل نیروی فرانسوی قرار دارد. فرماندهان فرانسوی اصرار دارند به هرترتیب ممکن ، عملیاتی صورت گیرد تا پیشرفتی حاصل شد. در این بین، دو ژنرال خودخواه یعنی برولار و میرو نقشه حمله ای را میریزند که از همان اول هم محکوم به شکست است. سرهنگ دکس که برای فرماندهی این عملیات انتخاب شده ، اگرچه با این نقشه مخالفت میکند، اما موفق نیست. یک شب پیش از حمله اصلی، یکی از سروان ها به همراه یک گروهبان و سرباز وظیفه برای شناسایی بیرون میروند اما سروان وحشت زده، برای فرار از این عملیات، با پرتاب نارنجکی سرباز وظیفه را به کشتن میدهد. روز بعد، عملیات آغاز میشود. کشتار وحشتناکی صورت میگیرد و سربازها به محض قدم گذاشت از سنگرها، در معرض حملات تیربار آلمانها قرار میگیرند و باقی سربازها از ترس عقب نشینی میکنند. وقتی ژنرال میرو آنها را در این وضع میبیند، دستور تیراندازی به سربازان خودی را میدهد اگرچه این اتفاق نمیفتد اما در ادامه ماجرا و طی چند جلسه اضطراری ، ژنرال ها تصمیم میگیرند برای تنبیه سربازان و ایجاد نظم مجدد بین آنها، سه سرباز انتخاب شده و اعدام شوند. دادگاهی شکل میگیرد و حکم اعدام صادر میشود. دکس باز هم تلاش دارد تا این حکم ناعادلانه دادگاه را به هم بزند اما موفق نمیشود. سرانجام تیرباران انجام میشود و دکس ، ناامید به طرف یک کلوب حرکت میکند.
کارگردانی کوبریک بسیار دقیق و منسجم است. او از همان ابتدا فرماندهان را در میان قصرهایی باشکوه و تمیز نشان میدهد، طوری که آراستگی و مجلل بودن شان در تعارضی مشخص میان دهلیزها و پناهگاههای جنگی سربازان قرار گیرد.
از طرفی سرهنگ دکس، به عنوان یک فرمانده مقتدر و مقید به اصول، همیشه در میان سربازها قدم میگذارد و دوربین او را هم تراز با سایر سربازها نشان میدهد تا نقش پررنگ و موثرش در نتایج جنگ، در تضاد میان فرماندهانی باشد که فقط از پشت میز احکام را صادر کرده و حاضر به ترک جایگاه قدرت نیستند.
Dax: I may be many things, sir. But I am not your boy
نگاه کوبریک البته کاملاً بی طرفانه است. فیلم بدون تأکید بر جایگاه دوست و دشمن میکوشد زمان کافی برای معرفی هریک از شخصیتهای جنگی اختصاص دهد. او بدون پرداخت به نفس جنگ و ماهیت کشورهای استعمارگر یا کلیشه های میهن پرستانه، دوربین خود را مستقیماً به سمت انسان های بیگناهی میبرد که از خلال دستورهایی ناعادلانه با مرگ مواجه میشوند. تلاش برای تعریف واژه های بزدلی و شجاعت، ترس و غرور، حقیقت و دروغ از میان شخصیتها و واکاوی رفتارشان، به پیچیده تر شدن جنگ و قضاوت در مورد نتایج آن منجر میشود.
نمایش رفتار خودخواهانه فرماندهان فرانسوی، در کنار نگاه اعتراضی کوبریک، فیلم را تا 18 سال در کشور فرانسه ممنوع کرد. ضمن اینکه بسیاری از کشورهای دوست فرانسه، نظیر آلمان از نمایش فیلم خودداری کردند.
بازی داگلاس ، که به نظر بهترین و به اندازه ترین بازی دوران کاریش است، در نمایش چهره فرمانده ای شجاع و بی ریا، با اصول شخصی خدشه ناپذیر، از او قهرمانی به یاد ماندنی میسازد. ناکامی او ، در تمام دفاعیاتش از سربازان بی گناه، بُعدی از تردید را در دل فیلم قرار میدهد که گویی هرگز اجرای عدالت در میان میدان جنگ معنا ندارد.
این فیلمی است که توانست کوبریک را به عنوان یک چهره جهانی و با استعداد به همه دنیا معرفی کند. نمونه ای ترین شکل از جسارت و آرمانگرایی او در پرداخت به موضوعات دلخواهش است.